هو اللطیف الخبیر
إِنَّمَا الْمُؤْمِنوُنَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ ،وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ؛ وَ إ ذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ ، زادَتْهُمْ إِیماناً ،وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ.
- تنها کسانی مؤمن هستند که وقتی یاد از خدا می شود ، دلهایشان می لرزد ، و هنگامی که آیات خدا بر آنان خوانده می شود ، بر ایمانشان افزوده می گردد ، و تنها بر پروردگارشان توکّل می نمایند .
خداوندا تقدیرم را زیبا بنویس
کمک کن آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم
و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم
خدایا شکرت
من به هیچکس نمی گویم چقدر درد دارم
خدایا خودت می دانی و درمانم باش
خداوندا مرا آن ده که آن به
خدایا شکرت
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید
مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
" سهراب سپهری "
اشک شفق
تا میان حجره ی غم روح ایمان کشته شد کشته از زهر جفا چون شد امام عاشقان فصل فصل این جهان یکباره شد فصل خزان چهره ی اهل جهان یکباره رنگ غم گرفت زندگی ها مردگی شد بعد روز واقعه چشمه ها خشکید و گلها یک به یک پژمرده شد از جفای دختر مامون جهان در غم نشست گر چه چشم شیعیان زین غم ببارد اشک خون روح تقوا را به زهر کینه کشتند ای دریغ عالم هستی نمی ارزد به تار موی او بعد از او عالم دگر ظلمت سرایی بیش نیست
آیه آیه خط به خط معنای قران کشته شد
الگوی جود و سخا و فضل و احسان کشته شد
چون که بعد از حضرتش فصل بهاران کشته شد
خنده از داغش روی لبهای خندان کشته شد
جان ز تن ها پر کشید و روح انسان کشته شد
دشت ها آتش گرفت و باغ و بستان کشته شد
حجت حق جانشین حی سبحان کشته شد
آسمان شد واژگون و ابر و باران کشته شد
کشته شد مولا و روح هر مسلمان کشته شد
گوهری با این گرانی وه چه ارزان کشته شد
آری آری حضرت خورشید تابان کشته شد
من حس سنگین لحظه هایت را می فهمم، حس سنگین پلک هایت را که مرطوب و آرام بهم می خورند....من حتی امتداد نگاه غبار آلودت را می بینم.....و حس می کنم چقدر دردِ نهفته می بارد....چقدر عقده های گره خورده در گلویت برای من حرف دارند....
کسی کاش برای این اتفاق سنگین ساده فکر نمیکرد...و حتی دست های لرزان و رها شده ات را به لودگی و تمسخر تماشا نمی کرد....کسی ای کاش حرف چشمهای خیسمان را می فهمید.....
من از هوای ابری قدم هایت خبر دارم ، نگران این و آن نباش ! از دلهره نشستن ها و دویدن هایت خبر دارم...من از خواستن ها و تمناهایت خبر دارم...نگران این و آن نباش...!
می توانم حدس بزنم حالا مرا با همین واژه ها حس کرده ای....چشم هایت را بسته ای و بوی عطر را با نفس های عمیق استشمام می کنی و حالا صدای آرام مرا می شنوی و نفس هایت را حبس می کنی و دست روی قلبت می گذاری و ضربانت تند تر و تند تر می شود....و ناگهان بغضی سنگین با صدای مهیب فرود اشک هایت می شکند.....
حالا تو داری به آب و آیینه فکر می کنی و من نگاهت را در چشم های ماه می بینم و خورشید را در حرارت گونه هایت در حال طلوع می بینم و انگار دنیا دارد آتش می گیرد بی من....بی تو....
شاید کمی باید بخوابم...یک خواب عمیق...
امام جماعت مسجد صاحبالزمان(عج) با برنامههایش پای بسیاری را به مسجد باز کرده است
جاذبههای حُسن خلق
رضا افراسیابی - در خیابان فلامک شمالی و محدودهای از منطقه که ساکنانش قشر مرفه منطقه را تشکیل میدهند، مسجدی وجود دارد به نام صاحبالزمان(عج) که شباهتی به دیگر مساجد پایتخت ندارد، چون از داشتن مناره و گنبد بیبهره است و بسیاری از دیوارهای آن کاشیهای فیروزهای ندارد. در ورودی مسجد در بیشتر ساعات روز به روی اهالی باز است. جوانان و نوجوانان به واسطه حجتالاسلام والمسلمین «قاسمعلی نوچمنی» امام جماعت و شیوههای متنوعش جذب مسجد شدهاند. البته مسجد صاحبالزمان(عج) اصلی در کنار این مکان در حال ساخت است. اما امام جماعت مسجد نمیخواهد تا زمان ساخت بنای جدید مسجد، ساکنان محلهاش از برنامههای فرهنگی و مذهبی محروم باشند. در این گزارش با امام جماعت مسجد گفتوگو کردهایم و در ادامه از اهالی درباره نحوه تعاملشان با مسجد پرسیدهایم.
برای بازی آمدم اما جذب مسجد شدم
«محمدمهدی مخلص» از نوجوانان ساکن خیابان فلامک است و 9 سالی میشود که در برنامههای مسجد شرکت میکند.
میگوید: «مقابل مسجد تعدادی وسیله ورزشی بود که با دوستانم از آنها استفاده میکردیم. اما وقت اذان که میشد، حاج آقا نوچمنی سراغمان میآمد و با مهربانی سلام و احوالپرسی میکرد و از ما میخواست برای رفع خستگی داخل مسجد برویم. چند بار که داخل مسجد رفتیم، دیدیم که حاج آقا در مسجد سراغ پیر و جوان میرفت و با آنها سلام و احوالپرسی میکرد. بعد از مدتی من هم وضو گرفتم و در صف نمازجماعت ایستادم. اخلاق حاج آقا باعث شد تا جذب مسجد شوم و حالا از اینکه بچه مسجدی هستم، خوشحالم.»
ارزشگذاری برای جوانان
مهدی سلامی 18 سال دارد و یکی از جوانان محله ایوانک است که از 9 سال پیش پای ثابت برنامههای دینی مسجد صاحبالزمان(عج) به شمار میآید. میگوید: «امام جماعت مسجد، همیشه در برگزاری مناسبتهای ملی و مذهبی از جوانان نظر میخواهد و برای همه احترام قائل است. بارها پیش آمده که جوانان مسجد به موضوعی انتقاد کردهاند و حاج آقا پذیرفته و در آن کار تغییراتی داده است. این ویژگی اخلاقی باعث شده تا حاج آقا نمونه تمامعیار یک روحانی خوشاخلاق و مردمدار باشد.» او در ادامه صحبتهایش خاطرهای را تعریف میکند: «چند وقت پیش برای برگزاری مراسمی بین جوانان و هیئت امنا اختلاف افتاد. تصمیم گرفتیم سراغ حاج آقا برویم تا راه چاره را نشان بدهد. او به حرفهایمان گوش داد و با نظر ما موافقت کرد و گفتند که اگر مشکلی پیش آمد بگویید که خواسته نوچمنی است. به عبارتی، حاج آقا با این کارش ما را تشویق کرد.»
مسجد باید محور اصلی فعالیتهای اهالی باشد
چند دقیقهای قبل از اذان مغرب به مسجد صاحبالزمان(عج) در یکی از کوچههای فرعی خیابان فلامک شمالی میرسم. ساختمان مسجد فضای کوچکی است که در آن بسیاری از ساکنان محله به بهانههای مختلف گردهم میآیند. حجتالاسلام نوچمنی در گوشهای از مسجد نشسته است. از او بهعنوان یکی از بانیان فعالیتهای گسترده مسجد نام برده میشود. میگوید: «فعالیت مسجد نباید به اقامه نمازجماعت محدود شود. معتقدم مسجد باید محور همه فعالیتهای محله باشد و جوانان این پایگاه دینی را خانه خود بدانند و با آرامش در آن رفتوآمد کنند. امام جماعت هم باید در میان جمع باشد. برای همین در فضای کوچکی که در مسجد داریم، سعی میکنیم با همه توان برای جذب جوانان تلاش کنیم و هر فردی با هر شکل ظاهری میتواند در این مکان حضور داشته باشد.»
با دوستانتان به مسجد بیایید
صدای تلاوت قرآن از بلندگوی مسجد به گوش میرسد که چند جوان وارد مسجد میشوند و بعد از برداشتن مهر گوشهای مینشینند. حاج آقا نوچمنی با دیدن آنها میگوید: «همیشه به جوانان گفتهام که سعی کنید همراه خود دوستانتان را هم به مسجد بیاورید تا آنها هم مثل شما مسجدی شوند. خوشبختانه همین اتفاق هم افتاد و بسیاری از جوانان به واسطه دوستانشان به مسجد آمدند و حالا در همه برنامهها شرکت میکنند. چون اگر بخواهی با چند نفر از دوستان دورهم جمع شوی، شاید فضای خانه کوچک باشد و اگر هم بیرون از خانه دعوتشان کنی، باید کلی خرج کنی اما اگر وعده دیدار مسجد باشد، هم فال است و هم تماشا.» چند دقیقهای بیشتر تا اذان مغرب نمانده و حاج آقا در پایان صحبتهایش میگوید: «امام جماعت باید طوری رفتار کند که جوانان او را امین خود بدانند و برای مشکلات ریز و درشت زندگیشان از او کمک بخواهند.»
آثار مثبت کمد جوایز
«مهدی باریکانی» 30 سال دارد و مسئول مرکز فرهنگی مسجد صاحبالزمان(عج) محله ایوانک است. او از 20 سال پیش، پای ثابت برنامههای مسجد محلهاش شده است. میگوید: «باید نوجوانان و جوانان را با اجرای برنامههای تشویقی به حضور در مسجد تشویق کرد و این همانکاری است که حاج آقا نوچمنی انجام داد. یعنی با برپایی مسابقات ورزشی و فرهنگی کاری کرد که نوجوانان و جوانان پای ثابت مسجد باشند.» باریکانی در ادامه توضیح میدهد: «گرچه عملیات ساخت ساختمان اصلی مسجد هنوز به پایان نرسیده و از سالها پیش برنامههای مسجد و از جمله اقامه نماز در کانکس انجام میشود اما حاج آقا با همین بضاعت کم فعالیتهای ارزشمندی را انجام داده است. بهعنوان مثال در مسجد کمد جوایزی داریم که داخل آن هدیههایی مثل توپ فوتبال، لباس ورزشی و کتاب قرار دادهایم. این جوایز برای کسانی است که حضور مستمر در برنامههای مسجد و انجام مسئولیتهایشان دارند. در واقع هر فردی با انجام کارهای مثبت امتیاز میگیرد و هرچه امتیازش بیشتر باشد، جایزه بهتری میگیرد. همین کمد و جوایزش باعث شد تا نوجوانان و جوانان بسیاری جذب مسجد شوند.»
اخلاق خوش حاجآقا
«محسن زرشکی» 29 سال دارد و از جوانان فعال و پای کار مسجد صاحبالزمان(عج) است که از کودکی همراه با پدر و مادرش به مسجد میآید. میگوید: «همیشه در مسجد تأکید میشود که اگر هنگام اقامه نماز جماعت، کسی در مسجد نشست به او تذکر ندهید که نماز بخواند یا بیرون برود. چون اینجا خانه خداست و همه باید در آن احساس راحتی و امنیت کنند. جوانانی که برای بازی یا استفاده از وسایل ورزشی موجود در محوطه مسجد میآمدند، وقت نماز که میشد گوشهای از شبستان مینشستند. همچنین گاهی افراد معتادی وارد مسجد میشدند و گوشهای مینشستند اما حرف امام جماعت در گوشمان بود که مسجد برای همه است. این افراد هم وقتی اخلاق خوش حاج آقا نوچمنی را میدیدند، به تدریج تغییر میکردند و نمازخوان میشدند. در واقع برخی از آنها همیشه در نمازجماعت حضور دارند و امروز دیگر شباهتی به گذشتهشان ندارند. معتقدم امام جماعت با حضور مثبت خود میتواند مسیر زندگی افراد را تغییر دهد.»
هیئت بهانهای برای حضور در مسجد
مسجد صاحب الزمان(عج) هیئتی دارد که جوانان کارهای آن را انجام میدهند و هر یک گوشهای از کار را به عهده میگیرند. «محمدغفاری» 29 سال دارد و از جمله این جوانان است که مسئولیت کارهای فرهنگی را به عهده دارد: «2 سالی میشود که هیئت صاحبالزمان(عج) را در مسجد بر پا کردهایم. هر هفته دوشنبه جلسه هفتگی داریم. در اعیاد مراسم جشن و در سالگرد شهادت ائمه برنامه عزاداری برپا میکنیم. حاج آقا همیشه به ما تأکید میکند که هیچوقت برگزاری جلسه هفتگی هیئت را سبک نشماریم چراکه هفتهای یکبار به مسجد بیاییم بهتر از این است که رابطهمان با مسجد قطع شود. همچنین حضور در جلسههای هیئت میتواند جوانان بیشتری را جذب مسجد کند که خوشبختانه همین اتفاق هم افتاد و بسیاری از جوانان برای حضور در هیئت به مسجد آمدند و حالا در نمازجماعت شرکت میکنند.» غفاری در ادامه میگوید: «حاج آقا همیشه در جلسات هیئت برای حاضران سخنرانی میکند و اگر یکی از جوانان برای مشکلی نتواند بیاید، حتماً کسی را بهعنوان جانشین خودش معرفی میکند تا کار هیئت زمین نماند.»
استفاده از خدمات مشاوره
امام جماعت مسجد صاحبالزمان(عج) مدرس دانشگاه است و در رشته روانشناسی تدریس میکند. اما او تنها در کلاس درس از تخصصش استفاده نکرده و خدمات مشاوره هم به اهالی میدهد. «محمدحسین تیموری» 15 ساله هم از جمله کسانی است که بارها در موارد مختلف با حاج آقا نوچمنی مشورت کرده است. او میگوید: «ساکن خیابان زرافشان شمالی هستم و از 2 ماه پیش به واسطه خدمات مسجد صاحبالزمان(عج) به اینجا میآیم. چون برنامههای مختلفی در اینجا اجرا میشود. گاهی هم برای مسائل دینی از حاج آقا نوچمنی مشورت میگیرم و از او همفکری میخواهم. حاج آقا نوچمنی حرف نوجوانان را خوب میفهمد.» تیموری در ادامه صحبتهایش درباره اخلاق حاج آقا نوچمنی که باعث شده تا همه به راحتی با او ارتباط برقرار کنند میگوید: «حاج آقا نوچمنی بسیار خوش اخلاق است و در برخورد با پیر و جوان همیشه خنده به لب دارد. هر وقت برای موضوعی پیش او رفتهام با صبر و حوصله به حرفهایم گوش داده و اگر نظرم منطقی بوده قبول کرده و اگر قابل قبول نبوده با صحبتهای منطقیاش من و دوستانم را قانع کرده است.»
جایزه 20 هزار تومانی
«علی شالیها» 13 سال دارد و یکی از نوجوانان مسجدی است. او 3 سالی میشود که به مسجد صاحبالزمان(عج) میآید و میگوید: «3 سال پیش روز عید فطر در محوطه مقابل مسجد جشن برگزار شده بود و جمعیت زیادی آمده بودند. آن روز مسابقههای ورزشی مختلفی مثل طنابکشی، دارت و تیراندازی برگزار شد و به نفرات برنده جایزه دادند. من هم آن روز در مسابقه تیراندازی شرکت کرده و 20 هزار تومان جایزه گرفتم. این بهترین جایزهام بود و از آن به بعد ارتباطم با مسجد بیشتر شد. خوشبختانه امام جماعت مسجد به نوجوانان اهمیت میدهد و نظرهایمان برایش ارزش دارد.» شالیها در ادامه درباره برنامههای متنوع سیاحتی مسجد که برای نوجوانان بسیار جذاب است توضیح میدهد: «در مسجد برنامههای تفریحی و ورزشی متنوعی داریم که شامل اردوی شهرهای زیارتی، استخر، مسابقه پینتبال و... میشود. به همین دلیل اوقات زندگیمان با مسجد عجین شده است.»
منبع: همشهری محله
بسم رب الزهرا
دوباره این دلم گشته هوایی
ندارم از غم دنیا رهایی
دلم یاد شهیدان کرده امشب
دو چشمم یاد باران امشب
خدایا عقده ی دل وا کن اینبار
بساط عشق را برپا کن اینبار
مرا هر لحظه همراهی بگردان
سپس در جاده ی وصلت بمیران
دلم تنگِ حسین است و محرّم
چکد از چشم دل ، بارانِ نم نم
مرا یک اربعین مهمان او کن
مرا شرمنده ی احسانِ او کن
قدم های مرا کن کربلایی
شبم ، راهم بده تا روشنایی
نصیبم کن خدایا این سعادت
رسم نزد تو از راه شهادت
بسم رب الزهرا
کوله بار بدی ها کمرم را شکسته و قدم هایم را در مسیر بندگی سست کرده و تو از حال و روز وخیمم باخبری امّا الهی لا تودبنی بعقوبتک... خوب می دانم که جز تو هدایتگری و جز مسیر تو صراط مستقیمی نیست، نه بنده ای می تواند با خوبی هایش از فضل تو بی نیاز گردد و نه بنده ای می تواند با بدی هایش از حیطه ی قدرتت بیرون رود ، جز تو به که پناه برم که من اَین لی النجّاة...جز درِ خانه ی رحمت تو هر دری را زدم به رویم باز نشد و جز شانه ی کریمانه ی تو به هر شانه ای تکیه کردم زمین خوردم الحمدللّه الذی ادعوه فیجیبنی... تو همانی که در اوج شدت و سختی ها صدایت می زنم، همان که در نفس گیرترین مراحل زندگی با نامش نفس تازه می کنم ، همان که گفت بخوانید مرا تا اجابتتان کنم و من هربار که خواندمش حرف هایم را شنید و رویش را برنگرداند الحمدلله الذی انادیه کلّما شئت لحاجتی... اگر بندگان تو حال نزار مرا می دانستند هر لحظه در پیِ بی آبرویی من بودند، تو خدایی میکنی و کار مرا به خودت واگذار می کنی که نه تنها آبرویمرا نمی بری بلکه در نزد دیگران عزت می بخشی ام الحمدلله الذّی وکلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی النّاس فیهینونی... هربار از تنهایی شکایت کردم گفتی من هستم ، گفتی رفیق منی ، گفتی که تنهایم نمیگذاری و من هربار که در میان دوستان بیشمارم احساس تنهایی کردم و به رفاقت تو بیشتر پی بردم ، رفاقتی که در آن نه نیازی به من داری و نه چشمداشتی الحمدللّه الذی تحبّب الیّ و هو غنیّ عنِّی... دست نیاز مرا که به سوی آستان دراز شده بگیر و مرا در جاده ی دشوار بندگی دلیل و راهنما باش یا دلیل المتحیّرین...
خـــــــــدایا
کاری کن،
حسرت به دل نمانم،
حسرت بندگی،
تعالی،
و آنچه که تو می خواهی
و مرا برای آن بر زمین آورده ای
گاهی دستان از گرفتن پله ها
خسته می شوند،
دستگیری کن و دستم بگیر
...