کوه پرسید زرود،
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست؟
گفت : در رفتنِ من
کوه پرسید : و من ؟
گفت : در ماندنِ تو
بلبلی گفت : و من ؟
خنده ای کرد و گفت :
در غزلخوانی تو
آه از آن آبادی
که در آن کوه رَوَد،
رود مرداب شود،
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد،
و نخواند دیگر....