[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]
 
جمعه 95 بهمن 8 , ساعت 11:12 صبح

بسم رب الزهرا


کوله بار بدی ها کمرم را شکسته و قدم هایم را در مسیر بندگی سست کرده و تو از حال و روز وخیمم باخبری امّا الهی لا تودبنی بعقوبتک... خوب می دانم که جز تو هدایتگری و جز مسیر تو صراط مستقیمی نیست، نه بنده ای می تواند با خوبی هایش از فضل تو بی نیاز گردد و نه بنده ای می تواند با بدی هایش از حیطه ی قدرتت بیرون رود ، جز تو به که پناه برم که من اَین لی النجّاة...جز درِ خانه ی رحمت تو هر دری را زدم به رویم باز نشد و جز شانه ی کریمانه ی تو به هر شانه ای تکیه کردم زمین خوردم الحمدللّه الذی ادعوه فیجیبنی... تو همانی که در اوج شدت و سختی ها صدایت می زنم، همان که در نفس گیرترین مراحل زندگی با نامش نفس تازه می کنم ، همان که گفت بخوانید مرا تا اجابتتان کنم و من هربار که خواندمش حرف هایم را شنید و رویش را برنگرداند الحمدلله الذی انادیه کلّما شئت لحاجتی... اگر بندگان تو حال نزار مرا می دانستند هر لحظه در پیِ بی آبرویی من بودند، تو خدایی میکنی و کار مرا به خودت واگذار می کنی که نه تنها آبرویمرا نمی بری بلکه در نزد دیگران عزت می بخشی ام الحمدلله الذّی وکلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی النّاس فیهینونی... هربار از تنهایی شکایت کردم گفتی من هستم ، گفتی رفیق منی ، گفتی که تنهایم نمیگذاری و من هربار که در میان دوستان بیشمارم احساس تنهایی کردم و به رفاقت تو بیشتر پی بردم ، رفاقتی که در آن نه نیازی به من داری و نه چشمداشتی الحمدللّه الذی تحبّب الیّ و هو غنیّ عنِّی... دست نیاز مرا که به سوی آستان دراز شده بگیر و مرا در جاده ی دشوار بندگی دلیل و راهنما باش یا دلیل المتحیّرین...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ