سلام مطلب جان .......
سلام ای مهربان سفرکرده ...
سلام ای آسمانی پرکشیده به ملکوت رضایت خداوند....
کاش که در حسرت نبودنت، جای خالی ات هوائی نمی کرد دل غبارآلود و پر از معصیتم را ...
چه کرده ای مطلب...؟؟؟!!
رفته ای .... و دلِ تنگم بی بهانه در جستجویت به هر راه و بی راهی متوسل شده ...
تنها و تنها جای خالی حضورت احساس می شود و توان ادامه ی حیاتت را خواهی نخواهی
از تو سلب میکند ....
می بینی و می دانی ام .... بی آنکه توجه ام را معطوف حضورت کنم ای پرستوی
هجرت گزیده به آسمان ها ...
اینجا در هجوم دلفریب این هستی بیکرانه غرق شده ام !!! اینجا در حال باختن و تمام شدنم ....
زمینی شده ام مطلب جان ...
توان دل کندنَم نیست ...
دستان ملکوتی ات را راهی زمین کن .... به تو محتاج شده ام ......
کار من نیست ..... نمی توانم با خود کنار بیایم...
چه کنم ای حضور سرشار از صداقت و پاکی؟؟!!
به که روی آوَرَم ؟؟!!!
باید برگردم به نزد معبود آسمانها ...
نزد خالق زیبا و مهربان ....
باید که پاسخگو باشم ......
باید....
خجالت زده ام ... پر از دلهره ...پر از تشویش ...
از سنگینی بار گناهان شرمگینم ....
از خالی بودن کوله بار سفر آسمانی ام ....
می شود واسطه ام شوی ای رویای ناب؟؟؟!!! ...
مطلب مهربان ....
دریاب مرا ...
التماسم را بپذیر ...
نگاهم کن ....
اینجا برای خدا شدنم کار من نیست ....
اینجا ....
دریاب مرا ای برادر آسمانی ام ....ای حضور زلال و عطشناک و مهربان ..
دریاب مرا ای نهایت ایمان و شجاعت .....
دعایم کن ای حضور زلال زندگی ام ....
مطلب جان رهایم نکن... (شهادت:عملیات کربلای 5شلمچه)