سه شنبه 94 مرداد 6 , ساعت 10:17 صبح
خدایا بیا پشت آن پنجره که وا میشود رو به سوی دلم !
بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم !
خدایا کمک کن که پروانه ی شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش ، مبادا بمیرد
خدایا دلم را که هر شب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته ، شبی می فرستم برایت
اندوه که از حد بگذرد جایش را می دهد به یک بی اعتنایی مزمِن !!
دیگر مهم نیست بودن یا نبودن ..
دوست داشتن یا نداشتن ..
آنچه اهمیت دارد کشداری رخوتناک حسی ست که دیگر تو را به واکنش نمی کشاند ...
و در آن لحظه در سکوت ،
فقط نگاه می کنی ،
و نگاه می کنی
... و نگاه ...!!!...!!!
نوشته شده توسط رنگی | نظرات دیگران [ نظر]