سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کار نیک را به جاى آرید و چیزى از آن را خرد مشمارید که خرد آن بزرگمقدار است و اندک آن بسیار ، و کسى از شما نگوید دیگرى در انجام کار نیک از من سزاوارتر است که به خدا سوگند ، بود که چنین شود ، چه نیک و بد را مردمانى است ، هر کدام را وانهادید اهل آن ، کار را به انجام خواهد رسانید . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 92 مرداد 6 , ساعت 12:9 عصر

 

 

اگر دریای وجودت پر تلاطم شده و

موج های درونت سر گردان و پریشان برای رسیدن به ساحل آرامش

دیواره های وجودت را در هم می کوبد و

 قطرات دلتنگی اشان را به دامان اشک هایت می سپارند

 و اگر مرغکان دریایی وجودت آوای خوش را فراموش کرده

نغمه خوان دل غمگین دریاییت از برای ساحل هستند

 و در سکوت پرواز خود فریاد دل دریاییت را در گوش ساحل می پیچانند

و اگر چشمانت همه وقت در غروب مانده

و نگاه غروب را همدم تنهایی هایش نموده 

دل غمگینش را به رخ او سپرده و اشک دلتنگی در دامانش می ریزد

و اگر صدای طوفان دل دریا زده ات روحت را آشفته

 و جسمت را خسته کرده است  ...

موج های سر گردان دریای وجودت را به ساحل آرامش یاد او بسپار ...

ساحلی که گنجایشی به وسعت تمام دلهای عاشق دارد ...

ساحلی که به انتظار در آغوش کشیدن  موج های سر گردان

چشم به انتظار دریا نشسته است ...

 ساحلی که آرامش را به جان خسته ی مسافران راه زندگی هدیه می دهد ...

یادش، نامش و ذکرش ساحل آرامش توست ..

 موج های طوفانی دلت را برای آرامش به او بسپار

 به کنار آرامش یادش بیا

و سجاده ی تنهاییت را را در آغوش گرمش بگشای

 امواج دلت را یکی یکی در آرامش مهرش جای بده ...

اشک هایت را در دستان پر مهرش بسپار

تا صدف هایی شوند در وجودت که سکوت تنهاییت را به مهر او پیوند زنند ...

ناگفته هایت را بر ندای قلبت بگذار

 و بی واسطه ی کلام زمزمه کن نجوای درونت را با او

که حرفهایت را بی تکلم می داند و بی بیان می خواند

 و عاشقانه در سکوت آرامش بخش خویش با تمام وجود به ندای درد هایت گوش دل می سپارد

و دست مهربانش را به مهمانی اشک هایت برده و سردی وجودشان را به عشق خود گرمی محبت می بخشد ...

دل طوفان زده ات را به عشق وصال او آرامشی از مهرش ببخش ....

وجود سرد و خاموش دلت را با زمزمه ی کلام پر مهرش روشن و گرم نما ...

همراهیش را در لحظه لحظه ی زندگی به تماشای عشق بنشین

 و آوای خوش گلدسته های عشقش را همدم لحظات غمگین غروب وجودت بنما

که عشق وصالش غم را از دلت بر می گیرد

و رنگین کمان مهرش رنگ غروب را از رخساره ی وجودت می زداید .

 و مژده ی زیبای رویت آسمان آبی را

به چشمان خسته ی غرق در غروب شده ات هدیه می دهد ...

به ساحل عشقش پناه ببر که نه سراب است و نه مجاز ...

 واقعیتی است فراتر از تمام واقعیت ها ..

مهرش را در همراهی  لحظه ها و همدلیش را با تمام وجود درک کن

 و امواج پر تلاطم دلت را به ساحل آرامش یادش بسپار ...

 غرق در عشق او بشو...

و در کنار مهرش آرامش را به جان خسته و روح مضطربت هدیه ای از عشق بده ...

ساحل آرامش دل طوفان زده ات یاد اوست ...

موج های متلاطم وجودت را به آرامش بخشی یاد او بسپار ...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ