سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سخن زشت و ناسزا بپرهیز که خداوندـ عزّوجلّ ـ، بد زبانِ ناسزاگوی را دشمن می دارد . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 92 تیر 4 , ساعت 6:7 عصر

 

به نام خدا

 

 

گلدان وقتی باشی 

 به تو نگاه نمی‌کنند  

دیده نمی شوی   

امّا  

آغوشت عطر می‌دهد 

چشمانت پاک می بیند 

بگذار نبینند تو را

همینکه تو می‌بینی کافیست ! 

آنگونه باش 

که بعد از شکسته شدنت  

نگویند 

دستهای آلوده ای بود که مجبور بودیم با آن لقمه برداریم !!

گلها به تو نیازمندند اگرچه نقش دستانت

قهوه‌ای تیره باشد

کافیست دل به خدا بسپاری

و دندان روی جگر بگذاری

گلدان باش

گلها بی حوصله‌اند

خارها طعنه می‌زنند

گلها را می‌چینند و بر سر عروسها و مرده‌ها می‌ریزند

خارها را هرس می‌کنند

تو گلدان باش !!

 


سه شنبه 92 تیر 4 , ساعت 5:57 عصر

 



یکشنبه 92 تیر 2 , ساعت 11:56 صبح
میلاد قائم آل محمد (ص) مبارک


فرارسیدن نیمه شعبان فرخنده میلاد یگانه منجی عالم بشریت ، قطب عالم امکان ، حضرت بقیه الله الاعظم

 امام مهدی (عج) را خدمت مقام معظم رهبری ، ملت شهید پرور ایران اسلامی و همه منتظران آن حضرت

 تبریک و تهنیت عرض می نماییم

میلاد قائم آل م?مد مبارک باد

 

 


چهارشنبه 92 خرداد 29 , ساعت 2:4 عصر
درس اخلاق کی روش به برخی مربیان
هر چند تیم ملی بدون ایراد نیست و اگر اصلاح نشود، نمی‌توان به آینده او و تیم ملی برای جام جهانی امیدوار بود، ولی کی روش روزی تیم ملی را به برزیل رساند که بین نظم و انضباط و چشم بستن بر زیاده خواهی‌ها، نظم و انضباط را برگزید. نقش کی روش در راهیابی تیم ملی به جام جهانی انکار ناپذیر است‌.
برای چهارمین بار به جام جهانی رفتیم و این بار هم تا اندازه‌‌ای جان به لب شدیم. در حالی که همه کارشناسان و خوش‌بینانه‌ترین افراد در پایان بازی ایران و ازبکستان در دور برگشت کار تیم ملی را پایان یافته می‌دانستند، ولی امروز بیشتر آنها هم می‌گویند ‌ما می‌دانستیم ایران صعود می‌کند! اما با تعجب همه آنان و خودمان اکنون به عنوان تیم اول صعود کردیم.

فراموش نکنیم که شاید با یک گل ‌‌به ناکجا آباد برویم؛ یعنی اگر آن توپی که دقیقه 76 معجزه آسا درون دروازه نرفت و یا آن ضربه سر دقیقه نود بازیکن کره ‌‌کمی این‌طرف‌تر بود، اکنون کار کاملا عوض شده بود. به هر حال راه یافتیم و اکنون فصل خوشحالی است؛ اما چون‌ فصل خوشحالی است، در آغاز بخش ‌شیرین موضوع را برایتان می‌گوییم و بعد به دیگر قضایا می‌رسیم.

روزی ما صعود کردیم که کی روش اصول را زیر پا نگذاشت و به رغم همه فشارها و جار و جنجال‌ها، جلوی بازیکنانی مثل مهدی رحمتی و زیاده خواهی‌های او ایستاد. این ایستادگی او می‌توانست به قیمت حذف ما از جام جهانی و ‌خدشه‌دار شدن اعتبار کی روش تمام شود، ولی کی روش درسی داد که باید سرمشق و الگویی برای همه مربیان ما باشد.

رحمتی کمی ناز کرد و به رغم همه شایستگی‌هایش که گمان می‌کرد، چون بی رقیب است و نازش خریدار دارد، مورد غضب کی روش قرار گرفت. تصور رحمتی ‌این بود که حرف‌های گنده می‌زند، ناز هم می‌کند، بعد او را با سلام و صلوات برمی‌گردانند و فوقش‌ جعبه‌ای شیرینی‌ می‌گیرد و با غرور به اردوی تیم ملی بر‌می‌گردد و حتی جواب سلام کی روش را هم نمی‌دهد تا عکاسان و خبرنگاران او را سوژه کنند و بگویند که بابا، رحمتی رقیب ندارد. او ناجی تیم ملی است.

کی روش حتی جلوی زیاده‌خواهی علی کریمی نیز که چند بار خداحافظی کرده ‌و باز برگشته بود، ایستاد. او به همه مربیان ما درسی داد که خواهد ماند. اتفاقا عامل موفقیت او در سه بازی اخیر، همین پایبندی کاری‌اش بود که می‌تواند سرمشقی برای ‌فوتبال ما باشد.

بله، رحمتی درست فکر می‌کرد. او ناجی فوتبال ایران شد، چون با حرکات بچگانه‌اش کاری کرد که کی روش به تیم ملی و به فوتبال ما هویت دهد و با همین هویت بود که خودمان را بازیافتیم و با یک رحمان احمدی بی‌ادعا ولی تابع نظم و نظام‌ تیمی به جام جهانی رفتیم.

البته کی روش راه را برای بازگشت قهر کرده‌ها فراهم کرد، ولی از بس که این بازیکنان را در باشگاه‌ها و مربیان قبلی پر رو و پر ادعا بار آورده‌اند، تصورشان این بود که این بار نیز همین گونه می‌شود. کی روش منشوری نوشت و اعلام کرد، این بازیکنان بیایند و منشور را امضا کنند تا شرایطشان آماده شود، ولی باز هم غرور و خود‌بزرگ‌بینی آفت اینها شد و البته توفیق اجباری برای تیم ملی نیز بود که بازیکنانی که چنین تفکراتی ‌دارند، ماست‌ها را کیسه کنند و نظم و انضباط در تیم ملی حاکم شود؛ هر چند رحمان احمدی با اعتماد به نفس بالا به ویژه مقابل کره فوق‌العاده ظاهر شد و دو ضربه مهلک کره‌ای‌ها را در دقیقه 75 شجاعانه از روی خط دروازه بیرون کشید.

ناگفته نماند که البته تیم ملی بدون ایراد نیست و اگر اصلاح نشود، نمی‌توان به آینده او و تیم ملی برای جام جهانی امیدوار بود، ولی کی روش روزی تیم ملی را به برزیل رساند که بین نظم و انضباط و چشم بستن بر زیاده خواهی‌ها، نظم و انضباط را برگزید. به هر حال نقش کی روش در راهیابی تیم ملی به جام جهانی انکار ناپذیر است.

چهارشنبه 92 خرداد 29 , ساعت 10:11 صبح

جلای دل، شرط دانستن!

حضرت رسول صلوات الله علیه و آله فرمودند:

إنّ هذه‌ِ القُلوب تصدأ کما یصدأ الحدید! قیل: فما جلاءها؟ قالَ: ذِکْرُ الْمَوْتِ وَ تِلاوَتُ الْقُرْآنِ[1]؛ دل‌ها مانند آهن زنگ می‌زند! گفتند: صیقل آن چیست؟ فرمود: یاد مرگ و خواندن قرآن.[2]

بحث لُغوی!

بر خلاف عقیده? ابن فارس در کتاب مقاییس‌الغه و مطابق نوشته? قرشی در کتاب التحقیق، واژه? قلب در اصل لغت به معنای مطلق دگرگونی می‌باشد. بر همین اساس انقلاب را انقلاب ‌گویند زیرا در آن دگرگونی‌های اساسی صورت می‌پذیرد. عضو صنوبری مملکت بدن را نیز از آن جهت که دائماً همراه با تحول و جابجایی است قلب نامیده‌اند[3].

رکود عامل اصلی در بروز آفت‌ها!

زنگ‌زدگی به عنوان یک آفت، اغلب در شیئی بروز می‌کند که تحرک و جابجایی نداشته و راکد باشد. زیرا خودِ تحرک و جابجایی، حلال بسیاری از آفات است و مانع از بروز آن می‌شود. با این توضیح حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: إنّ هذِهِ قُلوب تصدأ یعنی به درستی که این دل‌ها زنگ می‌زند! قلب به عنوان متحول‌ترین و پرکارترین عضو بدن که به معنای حقیقی کلمه هیچ رکود و توقفی ندارد هم ممکن است دچار زنگار شود در حالی که بیان شد زنگار، آفت رکود و جماد و بی‌تحرکی‌ است. با توجه به مطالب فوق‌الذکر می‌توان فراز اول این حدیث را این‌گونه ترجمه کرد: همانا قلب با همه? تحرک و فعالیتی که دارد باز هم ممکن است به آفت زنگار مبتلاء گردد.

آثار و تَبَعاتِ زنگار؟!

نکته? دیگری که باید به آن توجه داشت اینکه چرا باید از زنگار قلب جلوگیری کرد؟ به عبارت دیگر زنگار بر روی قلب چه اثری از خود به جای می‌گذارد که باید از آن اجتناب نمود؟

  1. 1. زنگار سبب تباهی، پوسیدن، خورده شدن از داخل و پوکی است.
  2. 2. زنگار باعث کدارت شیء می‌گردد و جلای آن را از بین می‌برد.

دل مرکز فهمیدن و فهماندن!

دل به عنوان مرکز فهمیدن و فهماندن باید چون آینه‌ای صاف حقایق عالَم را جذب کند و سپس آن را به دیگران منعکس نماید. کسی که قلبش جلا نیافته باشد هر چند هم در معرض فهمیدن قرار گیرد هرگز نمی‌تواند ذره‌ای از آن حقایق را درک نماید زیرا شرط اولیه در جذب نور معرفت، جلای قلب است.

چه بسا افرادی چو من که تمام سعیشان را برای درک معرفت و راه یافتن به حقیقت در مواجهه خود با علم و معرفت خلاصه کرده‌اند. غافل از اینکه هرگز در معرض معرفت بودن به معنای درک معرفت نخواهد بود بلکه می‌توان با صدای رسا فریاد زد و بیان داشت که عبرت و معرفت چون هوا در اطراف ما فراوان است الا اینکه باید حجاب قلب را زدود و دل را جلا داد آن وقت است که چشم دل به بی‌کران اقیانوس معرفتی که در اطراف ما موج می‌زند گشوده خواهد شد. حضرت علی علیه‌السلام در این رابطه می‌فرمایند: مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَار؛ چه بسیار است نکته‌های عبرت‌آموز و چقدر کم هستند کسانی که از این عبرت‌ها درس ‌می‌گیرند[4].

به تَبَع آن اگر توانستیم بفهمیم می‌توانیم بفهمانیم اگر قلبمان جلا یافت هم می‌فهمیم و هم ناخواسته می‌فهمانیم. طبق مبنای مذکور بعد از جلای قلب فهمیدن و فهماندن تلاش زیادی لازم ندارد.

در ادامه? حدیث، راوی از حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله سؤال می‌کند: جلای قلب چگونه حاصل می‌شود؟ حضرت می‌فرمایند: جلای قلب به یاد کردن مرگ و تلاوت قرآن است.

اولویت کاری در امر تربیت؟!

از همین‌جا می‌توان استفاده کرد اولویت کاری در مراکز آموزشی و همه? نهادهای فرهنگی که دغدغه? تعلیم و تربیت دارند به این است که باید پیش از هر اقدامی، حجاب و مانع فهمیدن و قفل دل را از متعلمین خود بردارند و چنانچه بیان شد حجاب دل با چیزی بهتر از یاد مرگ و تلاوت قرآن زدوده نمی‌شود پس اولویت مباحث اخلاقی، یاد مرگ و توجه دادن به قرآن است.

روند طبیعی در هر چیز حتی دل، تمایل به زنگار است!

نکته? دیگری که از سیاق این حدیث می‌توان استفاده کرد اینکه: اصل اولی و طبیعت دل به زنگار گرفتن و جلب حجاب است الا اینکه می‌توان با یاد مرگ و تلاوت قرآن از این روند طبیعی و حرکت ذاتی قلب جلوگیری کرد و احدی از این قاعده مستثنا نیست حتی حضرات معصومین علیهم‌السلام هم چون هیچ‌گاه از یاد مرگ غافل نشده و حقیقت وجودی ایشان قرآن ناطق است هیچگاه دچار زنگار قلب نمی‌گردند.

 

چهارشنبه 92 خرداد 29 , ساعت 9:41 صبح
اشک ِ انتظار

 

 

به انتظار آمدنت روزها رابه انتظار  نشسته ایم ...


 چلچراغی از عشق و امید را سر هر کوچه و چهار راهی روشن کرده ایم که


 بیایید و به انتظارهایمان پایان دهید ....


 با اشک خود چلچراغها را غبار روبی می کنیم و محافظانی از عشق خود بر آنها نهاده ایم تا


توفان شبهات  به راسخیت آن خللی وارد نکند ....


برای در امان بودنت نذر ها کرده و صلوات ها فرستاده ایم ....


هر روز برای سلامتیت صدقه داده و بوی خوش صلوات را در عِطر خوش اسپند پیچیده


 در آسمان شهر می پراکنیم تا عطر آمدنت دلها را هوایی کرده و


عشق به وجودت را در خاطره ها زنده نگه دارد ......


از هر قاصدکی که از راه می رسد سراغی و نشانی از آمدنت را می گیریم و


 پرواز کبوتران در اوج آسمان را به نظاره نشسته تا فرود آیند و


 خبری از آمدنت را در نغمه های خود زمزمه کنند ...


دل هایمان بی تاب لحظه ای آمدنت شده است ...


 لحظه ای که تو بیایی و واژه های ناب را معنا کنید....


 واژه هایی که در گذر زمان بی معنا گشته و مفهوم خود را فراموش کرده اند ...


 چشم انتظاریم که بیایید و واژه ی مهربانی را معنا بخشیده ... وفا را تفسیر کرده ،


 دین محمد (ص) را زنده نموده و عبودیت را در عبادتی خالصانه به تصویر بکشی ...


چشم انتظاریم که بیایید و سردی را از خورشید گرفته و به نورش جانی دوباره ببخشی ....


غم را از چشمان ستارگان زُدوده و پهنه ی آسمان شب را


 آرامشگاه چشمان منتظر و خسته ی ماه قرار دهید ...


چشم انتظاریم که بیایید تا شادی را در نغمه ی کبوتران سبکبال نشانده و


 در افق دور دست لبهای فرو افتاده از غم را به لبخندی از شوق  بگشایی ...


بیایید و عشق را در مکتب عاشقیت خود به شاگردی پذیرفته و دل ها را به نور خود جلای باطن دهید ...


دلم این روزها بی تاب لحظه ای آمدنت است ...


روزها را در گذر ثانیه ها با اشک به انتظار می نشینم که تو بیایی و سردی اشک را با دست


های گرم خود از روی گونه های یخ زده ام پاک کنید ...


برای آمدنت غبار دل را با اشک چشم می شویم تا لایق حضور نور وجودی تو گردد ..


می خواهم از تپش قلبم که انتظار آمدنت را  دیر زمانیست که در تپیدن دارد و


 اضطراب  و هیجانی که وجودم را در بر گرفته طوفانی بسازم تا


ابرهای دلتنگی فاصله را که با بی مهری خود ایجاد کرده ام به کناری زده و


 گرمای وجودت را مژده بر عالمیان دهد ...


عشق آمدنت را در عشقی از نور به نظاره نشسته ام ...


 یاس های امید انتظارم را یکی یکی در جای جای جاده ی انتظار قرار داده تا


 قدومت را به وقت آمدن گلباران کرده و عطر خوش آمدنت را بر آسمان دلها بپاشند ...


این روزها آمدنت را با اشک چشم به انتظار نشسته ام


 تا در زلالی وجودش و شفافیت مهرش و غلطانی آرزوهایش


 امید به آمدنت را به نظاره بنشینم ....بیامهدی شب هجران سحرکن.یاصاحب الزمان ادرکنی

 

 


چهارشنبه 92 خرداد 29 , ساعت 9:38 صبح
وجودم را بپذیر

 

 

می خواهم از تو بگویم و از تو بشنوم ... زمزمه کنم نگفته هایم را و بشنوم عاشقانه هایت را ......


 از بی نیازی تو گفته و بسرایم غزل نیاز مندی خود را ..


 از مهر تو بگویم که زندگیم را ردیف کرده ای و


 از قافیه های دلتنگی خود بگویم که وجودم را به آشوب کشیده است ..


همراهیت در تمام مراحل زندگی را تقدیس کرده و


 تنهاییم را در لحظه لحظه ی دوری از تو  ترسیم کنم ....


بودن تمام وقتت در  کنارم را ستوده و بر چشم بسته و ندیدن رویت اشک حسرت بریزم ..


 از چتر حمایتی تو بگویم که با دنیا آمدنم بر سرم گشودی تا آن را همواره با خود داشته و


از سرد و گرم حوادثِ  روزگار در امان باشم و


 من از جا گذاشتن آن در اعماق تنهاییم گفته و


به دنبال سرابی از چتر بودن احساس شرم نمایم ...


تو برایم عشق را در تک تک سلولهای وجودم معنا کردی و


 نهایت عشق خودت را در زیبایی های آسمان و زمین قرار داده و به من تقدیم نمودی و


 من چه غافل  بودم که عشق را در سراب های واهی و کتابهای کذایی جستجو می کردم ...


 عشق واقعی تو را فراموش کرده و به عشق های افسانه ای دل می بستم ...


خدایا ! تو چه مهربان هستی و عظیم که


با تمام کاستی ها ، غفلت ها و فراموشی هایم باز هم پای به پپای من و


 فدم به قدم همچون عاشقی دلباخته آمده و لحظه ای مرا تنها نمی گذاری...


 مهر و عنایتت را بر من ارزانی داشته ، خطاهایم را نادیده گرفته و


 این  عشقت را در ثانیه به ثانیه ی  بر زندگیم جاری ساختی  و


 من چه کوچک و حقیر هستم که تمام مهر و همراهیت را فراموش کرده و


 به دنبال مهر و همراهی واهی می گردم ...


خدایا ! با قلبی شکسته از سنگدلی دوران و


 چشمی نمناک از حسرت روزهای از دسترفته به سوی تو می آیم ...


 می خواهم دوباره صدای عاشقانه ات را در بانگ اذان با دل و جان بشنوم و


 چون کبوتری عاشق به سوی تو آمده و در گلدسته های ِ عشقت مأوا گزینم ..


می خواهم آهنگ زندگیم را  از طنین آهنگ پر مهر کلامت بگیرم و


 روشنایی راهم را از درخشش گوهر ناب  مفاهیم سخنانت پیدا کنم  ...


می خواهم با دید زیبا بین تو زیبایی ها را ببینم و به سبک تو عاشق شوم ...


در مکتب عشقت شاگردی نموده و


گل واژه های مهربانی و وفا و عاشقی را با مفهوم تو معنا بخشم ...


 می خواهم خانه ی دلم ، سجاده ی تمام وقت گشوده شده ی من به سوی تو باشد که


 لحظه ای فارغ از عشقت نشده و و جودت را فراموش نکنم ...


 می خواهم یاس های سجاده ام را از کلام پر مهر تو قرار دهم تا


 هر دم پخش عطر خوشش وجودم را مسخ خود کرده و


 به عشق بوی دلکشش دنیارا فراموش کرده و کنار تو بمانم ...

 

 می خواهم اشک هایم را تسبیحی از مروارید درخشان ِ لطف و بخشش تو قرار دهم تا


 در شب های تاریک ِ دلم راه ِ امید و رفتن به سوی تو را نشانم دهد ...


خدایا ! خسته از دنیا و سراب هایش شده ام ....


 از عشق های کذایی و وفا های دروغینش خسته شده و به سوی تو می آیم ...


خسته و افسرده ام ...


 مرا در کنار خودت بپذیر ...


می خواهم  آرامش از دست رفته ام را با عشق به وجود تو به دست آورم و


 بر قلبم مُهری از مِهر تو حک کنم که تا ابد شیفته و حیرانت شده غیر تو را فراموش کند . ...


 وجودِ خسته ام را بپذیر و در آغوش پر مهر خودت آرامش را به او برگردان ....

 

 


چهارشنبه 92 خرداد 29 , ساعت 9:33 صبح
دوشنبه 92 خرداد 13 , ساعت 1:54 عصر

کودک که بودیم وقتی دعوا میگرفتیم

مو و لباس های همدیگر را میکشیدیم میگفتیم

< ولم کن تا ولت کنم >

ولی

امام زمان !

کار بد زیاد کرده ام اما اگر قصد دعوای من را دارید

حتی اگر ولم کنید ولتان نمیکنم

گرچه میدانم شما مهربان تر از این حرف هایید

شیعه عاشق

دلتنگ کودکیم

آبنبات که میخواستم آنقدر جلوی مغازه پا میکوبیدم و لجبازی  میکردم تا برایم بخرند

اما اکنون

نمیدانم

کجا چگونه و باید چه کار کنم تا خدا امام زمان را برایم بیاورد

جلوی کدام مغازه باید پا بکوبم؟؟؟


دوشنبه 92 خرداد 13 , ساعت 1:49 عصر


http://axgig.com/images/73285470228275433847.jpg

توبگوچکارکنیم جانمان فدایت آقا جان.                                         السلام علیک یاخامنه ای

تنهاراه پایداری کشورمان حمایت ازولایت فقیه است.رهسپاریم باولایت تاشهادت

 


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ