علی کریمی ظهر امروز به مناسبت دومین سالگرد ناصر حجازی بر سر مزار او حاضر شد و فاتحه خواند.
امروز مصادف با دومین سالگرد درگذشت دروازهبان و اسطوره سابق آبیها و تیم ملی کشورمان یعنی ناصر حجازی است، از همین رو علی کریمی که هر ساله سعی کرده یاد و خاطره حجازی را گرامی بدارد ظهر امروز نیز با حضور در بهشت زهرا بر سر مزار حجازی حضور پیدا کرد و برای او فاتحه خواند.
کریمی، حجازی را یکی از اسطورههای فوتبال ایران نامید و برخی خاطرات خود را درباره این دروازهبان برای حاضرین بازگو کرد. تشویق شدید هواداران آبی که با دیدن کریمی ذوقزده شده بودند در نوع خود جالب بود.
کریمی همچنین بر سر مزار چند فوتبالیست دیگر نیز حضور پیدا کرد و برای آنها فاتحه فرستاد.
نعابیری برای عکس بالا، که شاید همگی صحیح باشند:
- چه خار زیبائی!
- چه گل زیبائی!
- با خارهایش، چه حفاظتی میکنه از اون گل!
- چه آزاری می بینه اون گل در کنار این خار!
- چه همزیستی جالبی!
- چه گل بد اقبالی!
- چه خار خوش اقبالی!
- در کنار خارهای وحشتناک، این گل چه جلوه ای کرده!
- در کنار گل زیبا، چه خار زشتی در اومده!
و احتمالا جمله های خیلی بیشتر، که هر کدوم در موقعیت و شرایط خاص میتونه تعریف صحیح تری باشه. به نظرم، ذهن آدمها هم، مثل دنیائی که در اون زندگی میکنند، میتونه بزرگ باشه. اگه دنیا قشنگه. پس آدمها هم با ایده ها و افکار متفاوتشان، می توانند که زیبا باشند...
در مواجهه ی با چالش های جدی خانواده ها در عصر حاضر می توان در جستجوی شیوه هایی بر آمد که با تقویت معنویت در نهاد خانواده به ترمیم تقویت پیوندهای درون خانواده نیز منجر شود که برخی از آنها عبارتند از:
تقویت پیوند والدین با معنویت
بر مبنای اصل همانند سازی فرزندان با والدین و توجه به این واقعیت که همانند سازی همچون یک نیاز اساسی و روحی وروانی فرزندان را از درون بر می انگیزد تا در صدد ایجاد طراحی شخصیت برآیند.که به نوعی در انطباق با نسل بالغ ولی مورد قبولشان باشد. والدینی که بتوانند الگوی مناسب از معنویت را چه در بعد رفتار و چه در بعد گفتار در خانواده ارائه دهند فرزندانشان در صورت اعتماد به والدین تلاش خواهند کردتا از طریق همانند سازی با آنان زمینه های معنویشان را نیز با والدین تطابق بخشند. در این زمینه باید به این واقعیت نیز اشاره کرد که لازمه همانند سازی با والدین ایجاد اعتماد است.چنان چه والدین قادر باشند اعتماد مورد نیاز را بر روابط خود و فرزندانشان حاکم کنند با مشکل چندانی در این زمینه رو به رو نخواهند شد.
معرفی الگوها و اسطوره ها ی معنوی و اخلاقی
نیاز به تعالی و کمال در وجود کودکان ،نوجوانان و جوانان ،آنان را برمی انگیزد تا به هر طریق ممکن خود را به پله های اعتلا و بالندگی برسانند بدیهی است آنان که قله های کمال را نشانه می روند از قله نشین ها نیز غافل نیستند بلکه غالبا بر آنان متمرکزند. یعنی قهرمان و الگوهای برجسته در عرصه های اخلاق ومعنویت را همچنان در شعاع نگاه خویش قرار می دهند و به آنان می اندیشند قهرمانانی تنها به فرهنگ ملت یا قومی خاص تعلق ندارند بلکه آنان متعلق به جهان بشری اند.
سایر انسان های از طریق الگو پذیری از قهرمانان بزرگ تاریخ بشری به تکوین شخصیت خویش اهتمام می ورزند و در صورتی که میان خود و انسان های بزرگ و برجسته مورد احترام خویش فصل مشترکی مشاهده کنند پدیده ی الگو پذیری با عمق قوت بیشتری تحقق می یابد.
معنویت پاسخ گوی نیازها
والدین و فرزندان یک سلسله نیازهای مشترک روحی و معنوی دارند. در صورتی که والدین بین معنویت و نیازهای خود رابطه ی مورد نظر را بیابند ابتدا برای خود آنها آرام بخش خواهد بود. زیرا قادرند بر زندگی شان مسلط شوند و علاوه بر آن چنان چه به فرزندان خود تفهیم کنند که معنویت قادر است به نیازهایی از قبیل خود شکوفایی،جست و جوی فلسفه ارضا کننده زندگی و نیز امنیت ،پاسخ های مناسب ارائه دهد، در ایفای وظیفه ی خویش موفق جلوه خواهند کرد به عنوان مثال چنان چه نوجوانان و جوانان از این واقعیت آگاهی یابند که جهانی که درآن زندگی می کنند هدفمند قانونمند و با معناست درآن صورت انگیزه ی کافی برای به کارگیری توان خود به منظور نیل به بالندگی در چنین جهانی خواهند یافت.
هماهنگی خانواده و مدرسه در امور فوق برنامه
بخشی از رسالت خانواده ها در ایجاد زمینه های معنوی به نوع و میزان هماهنگی آنان با مدارس در امور فوق برنامه بستگی دارد، به ویژه آن قسمت از فعالیت های فوق برنامه که از محتوا و ساختار اخلاقی و معنوی برخوردار است گفتنی است که در مقایسه با برنامه ی رسمی مدارس فعالیت های فوق برنامه از اهمیت و یژه ای برخوردار است،زیرا اولا ماهیت فوق برنامه ازتنوع بیشتری برخوردار است ،ثانیا جنبه ی انتخابی و گزینشی دارد یعنی دانش آموزان بر اساس علاقه و میل شخصی شان در فعالیت های فوق برنامه مشارکت می کنند.
رابطه دین مداری درونی و شبکه ی روابط خانوادگی
دین مداری در صورتی که در پایه ی ایمان درونی استوار باشد شبکه ی روابط انسانی از جمله روابط خانوادگی را تحت تاثیر قرار می دهد. در اصل ،ایمان، انسان را از خود محوری خارج کرده و خدا محور می کند. ایمان رفتار را از ملاحظات مربوط به منافع خویش و ضرورت های اجتماعی خارج کرده بر محور رضایت الهی و آخرت اندیشی استوار می سازد.کسی که نتواند از خود و جامعه ی خویش سفر کرده آهنگ مقصدی را دور نگران کند قطعا در عمل به گونه ای دیگر رفتار خواهد کرد.
همچنین اعتقاد به معنویت احساس مسئولیت آدمی را در قبال زندگی انسانها و آینده ی آنها افزایش می دهد به همین سبب والدین معنوی نسبت به فرزندان و آینده آنها هرچه قدر احساس مسئولیت قوی تری کنند به همان اندازه انعکاس آن در فرزندان خود می بینند.
فرآوری: نوریه نوچمنی
امروز برایم خاکستری بود...
.یک کرختی که تا عمق وجودم نفوذ کرده بود..
حالت ِ کُمای روحی، که بیداری نداره..
مثل این آبِ خاکستری...
قهوه خونه ی دوستان
خیلی ها پدری کرد ... به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدیم... به یاد پدرانی که در میان ما نیستند اما یاد و خاطرات شان همواره با ماست . میلادمولای متقیان حضرت علی (ع)وروزپدربرهمه پدران مبارک وتهنیت باد. کودکی ، دخترکی ، موقع خواب سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید : زندگی چیست ؟ پدرش از سر بی صبری گفت : زندگی یعنی عشق دخترک با سر پرشوری گفت : عشق را معنی کن ! پدرش داد جواب : بوسه ی گرم تو بر گونه ی من دخترک خنده برآورد ز شوق گونه های پدرش را بوسید زان سپس گفت : پدر … عشق اگر بوسه بود … بوسه هایم همه تقدیم تو باد !!!
دهه شصت یعنی:
یعنی بیدار شدن با بوی نفت بخاری نفتی
یعنی صف کیلومتری نون
یعنی آتاری و میکرو
یعنی برنج کوپنی
یعنی فخرفروختن با کتونی میخی
یعنی تلویزیون سیاه و سفید
یعنی آدامس خروس نشان
یعنی کارت بازی با دمپایی
یعنی کپسول بوتان و پرسی
یعنی نوار کاست
یعنی بوی نفتالین لای رختخواب
یعنی خریدن لبو و لواشک از سر کوچه ی مدرسه
یعنی سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی
یعنی نیمکت سه نفره
پوشیدن لباس داداش بزرگه
یعنی ساختن آدم برفی با لگن حموم
یعنی بوی نم زیر زمین
یعنی چوبین و برونکا
یعنی تیله بازی
یعنی اشکنه و خشیل
قاشق زنی تو چهارشنبه سوری
عاشق شدن از پس پرده حیا و شرم
یعنی صدای آژیر قرمز
یعنی سریال اوشین
دهه شصت یعنی من
یعنی تو
یعنی ما!
چه خوب است ادمهایک نفرراهرروزدوست داشته باشند،نه اینکه هرروزیک نفررا.
گاهی بایدبه دورخودیک دیوارتنهایی کشیدنه به این خاطرکه دیگران راازخودت دورکنی،بلکه برای اینکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوارراخراب میکند.
درسراشیبی که نامش زندگیست باتمام بی کسی هامیروم،شایدکه دردشتی بزرگ بازیابم انچه راگم کردهام.
وقتی که میرفت گفت توراهم می برم.
پرسیدم کجا؟
گفت ازیادم.
همه دوست دارند بشریت راتغییر دهند اما هیچکس سعی نمیکند خودش را تغییردهد.
- تولستوی-